✿ نفیس ✿ - یک نفس عمیــــــــــق EmamHadi
سفارش تبلیغ
صبا ویژن































یک نفس عمیــــــــــق

من دزد مال او هستم ، نه دزد دین

گویند روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند. او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟ گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا ،مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم ، نه دزد دین. اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال ، خللی می یافت ، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.

 کشف الاسرار


نوشته شده در شنبه 89/11/2ساعت 12:30 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

 به این میگن تقلب!

پسر ,شیطون, تقلب, 666,آخرین تز تقلب در دنیا!



نوشته شده در جمعه 89/11/1ساعت 11:42 صبح توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

در میان هر سیب دانه ی محدودیست

                 در دل هر دانه. سیب ها نا محدود

            چیستانیست عجیب

            دانه باشیم نه سیب!؟؟؟!!!

سیب,سرخ ,قرمز



نوشته شده در جمعه 89/11/1ساعت 10:16 صبح توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

یوسف ,یوزارسیف, مصطفی زمانی, شاه

از باغ میبرند چراغانیات کنند . . . تا کاج جشنهای زمستانیات کنند!

پوشانده اند "صبح" تو را "ابرهای تار"... تنها به این بهانه که بارانیات کنند!

یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند . . .اینبار میبرند که زندانیت کنند!

ای گل! گمان نکن به شب جشن میروی . . . شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند!

یک نقطه بیش فرق بین "رحیم" و "رجیم" نیست . . .

از نقطه ای بترس که شیطانبت کنند!

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست . . .

گاهی بهانه ایست که قربانیت کنند!

یوسف,چاه ,زندان,مصطفی زمانی

 غزل زیبایی از فاضل نظری



نوشته شده در جمعه 89/11/1ساعت 10:1 صبح توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

بقیه الله, خیر, امام زمان, مهدی, جمعه



نوشته شده در جمعه 89/11/1ساعت 9:40 صبح توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

سلیمان ,گنجشک ,دوست داشتن دریا حضرت سلیمان(ع) گنجشکی را دید که با همسرش اختلاف پیدا کرده بود ،گنجشک ماده گوش به حرف و خواسته شوهرش نمی داد .

حضرت سلیمان(ع) گنجشکی را دید که با همسرش اختلاف پیدا کرده بود ،گنجشک ماده گوش به حرف و خواسته شوهرش نمی داد .
گنجشک نر می گفت : چرا تسلیم خواسته من نمی شنوی و حال آنکه من قدرتی دارم که اگر بخواهم با منقار قبه سلیمان را می گیرم و در دریا می اندازم !
این گفت و گو را سلیمان شنید و خندید و آن دو گنجشک را صدا زد و به گنجشک نر فرمود : تو طاقت بر این کار داری که با منقارت دستگاه مرا گرفته در دریا بیندازی ؟
گفت : نه یا رسول الله ، ولی گاهی مرد باید در مقابل زن یک قدرتی از خود نشان دهد ،اظهار عظمت و بزرگی کند که زن گوش به حرف او بدهد و دیگر اینکه یا نبی ما عاشقیم، عاشق را به حرفهایی که مقابل معشوق دارد نباید ملامت کرد .
حضرت رو به گنجشک ماده فرمود :چرا گوش به حرف او نمیدهی ؟ او که تو را دوست دارد ؟
گفت : یا نبی او دروغ می گوید چون او دوست دیگری هم دارد ، اگر مرا دوست دارد نباید به غیر از من نظر داشته باشد.
این حرف گنجشک ماده اثر عمیقی روی سلیمان گذاشت و گریه شدیدی کرد و چهل روز از مردم کناره گرفت و از خدا می خواست که قلب و دلش را تنها ظرف محبت خود قرار دهد و عشق و محبت دیگری در او نباشد.



نوشته شده در پنج شنبه 89/10/30ساعت 10:30 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

آیینه‌ وار بودیم همراز سینه صافان                 آن آهنین دل آمد درهم شکست مارا . دلبری از جنس آهن . معشوق آهنین

آیینه‌ وار بودیم همراز سینه صافان                 آن آهنین دل آمد درهم شکست مارا



نوشته شده در پنج شنبه 89/10/30ساعت 6:42 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

دختر ,ناز ,زیبا ,خوشکل. عذاب وجدان. یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی میکردن. پسر کوچولو یه سری تیله داشت و دختر کوچولو چندتایی شیرینی با خودش داشت. پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تیله هامو بهت میدم؛ تو همه شیرینیاتو به من بده

یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی میکردن. پسر کوچولو یه سری تیله داشت و دختر کوچولو چندتایی شیرینی با خودش داشت. پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تیله هامو بهت میدم؛ تو همه شیرینیاتو به من بده. دختر کوچولو قبول کرد.

پسر کوچولو بزرگترین و قشنگترین تیله رو یواشکی واسه خودش گذاشت کنار و بقیه رو به دختر کوچولو داد؛ اما دختر کوچولو همون جوری که قول داده بود تمام شیرینیاشو به پسرک داد.

همون شب دختر کوچولو با آرامش تمام خوابید و خوابش برد؛ ولی پسر کوچولو نمی تونست بخوابه چون به این فکر می کرد که شاید همونطور که خودش بهترین تیله شو یواشکی پنهان کرده، دختر کوچولو هم مثل اون یه خورده از شیرینیهاشو قایم کرده و همه شیرینی ها رو بهش نداده!

عذاب وجدان مال کسی است که صداقت ندارد...

عکسهای عشقولانه,عذاب وجدان. عذاب وجدان مال کسی است که صداقت ندارد...

آرامش دنیا مال اون کسی است که با وجدان صادق زندگی میکند.



نوشته شده در پنج شنبه 89/10/30ساعت 5:10 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

پرنده, گنجشک, تفاهم ,جالب ,باحال, زن و شوهر



نوشته شده در پنج شنبه 89/10/30ساعت 4:35 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

تصویر خیره کننده زیر پرنده ای را نشان می دهد که برای محافظت فرزندانش از آب بدنش کوچکش را مانند یک سد در مقابل آب قرار داده تا لانه اش را آب نبرد. او لانه اش را ناخواسته در مجرای یک ناودان بنا کرده و حالا که بارندگی آغاز شده او بدنش را مقابل جریان آب قرار داده است.  

,پرنده ,گنجشک ,مادر ,جوجه ,دفاع, Mistle thrushes



نوشته شده در پنج شنبه 89/10/30ساعت 3:38 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >
001
002
003
004
005
006
007
008
009
010
011
012
013
014
015

آخرین مطالب

پرنسس کوچولوی صورتی من
مینویسم برای قاصدکم...
چ حس خوبیه... حس مادر شدن...
...... 92.8.29 ......
یه خورجین حرف دل! + سینماگراف های زیبا
کافی است انار دلت ترک بخورد ...
[عناوین آرشیوشده]

Design By : TopBloger.com