مهربانی را اگر قسمت کنیم من یقین دارم به ما هم میرسد آدمی گر ایستد بر بام مهر دستهایش تا خدا هم میرسد گفته اند اسبی به بیماری گرفتار آمد و پشت دروازه شهر بیفتاد . صاحب اسب او را رها کرده و به داخل شهر شد مردم به او گفتند اسبت از چه بابت به این روزگار پر نکبت بیفتاد و مرد گفت از آنجایی که غمخواران نازنینی همچون شما نداشت و مجبور بود دائم برای من بار حمل کند . یکی گفت براستی چنین است من هم مانند اسب تو شده ام . مردم به هیکل نحیف او نظری انداختند و او گفت زن و فرزندانم تا توان داشتم و بار می کشیدم در کنارم بودند و امروز من هم مانند اسب این مرد تنهایم و لحظه رفتنم را انتظار می کشم. می گویند آن مرد نحیف هر روز کاسه ایی آب از لب جوی بر داشته و برای اسب نحیف تر از خود می برد و در کنار اسب می نشست و راز دل می گفت . چند روز که گذشت اسب بر روی پای ایستاد و همراه پیرمرد به بازار شد . صاحب اسب و مردم متعجب شدند . او را گفتند چطور برخواست . پیرمرد خنده ایی کرد و گفت از آنجایی که دوستی همچون من یافت که تنهایش نگذاشتم و در روز سختی کنارش بودم . اندیشمند بزرگی می گوید: دوستی و مهر ، امید می آفریند و امید زندگی ست. می گویند : از آن پس پیر مرد و اسب هر روز کام رهگذران تشنه را سیراب می کردند و دیگر مرگ را هم انتظار نمی کشیدند. http://hesamghazi.persianblog.ir/post/14/ یک روز یک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مىکرد نگاه مىکرد. برایت از طلا تختی ... مسیری رو به خوشبختی ... برایت عمر نوحی را ... وقار همچو کوهی را ... برایت صبر ایوبی ... حیاتی مملو از خوبی ... برایت شاد بودن را ... رفاقت را ... صداقت را ... محبت را ... دعا کردم ... شعرخوانی میلاد عرفانپور در محضر مقام معظم رهبری را از اینجا دانلود کنید. از لال ترین لال ها, لال ترم از هر چه اسیر, بی پر و بال ترم هر لحظه بدون او هزاران سال است ای نوح! من از تو هم کهن سال ترم! تلخ است که لبریز حقایق شده است زردست که با درد موافق شده است شاعر نشدی وگرنه میفهمیدی پاییز بهاریست که عاشق شده است! آن حادثه ام, که بخت را میشکند آن شوق, که کوه سخت را میشکند حاشا که به زخم های خود سجده کنم سجده کمر درخت را میشکند! تا ذهن درختها اسیر تبر است دستان بهار نیز بی برگ و بر است لعنت به دروغ زندگی وقتی که همسایه ز همسایه خود بی خبر است! انشام دوباره بیست! بابای گلم! موضوع کسی که نیست! بابای گلم! دیشب زن همسایه به من گفت یتیم! معنای یتیم چیست؟ بابای گلم! به مناسبت اربعین: ای کاش فراغتی فراهم میشد از وسعت دردهای تو! کم میشد این بار مصیبتی که بر شانه توست ایوب اگر داشت قدش خم میشد! از تمام داشته هایی که به آن می بالی, خدا را جدا کن, بعد ببین چی داری؟ به همه کمبودهایی که از آن می نالی, خدا را اضافه کن, بعد ببین چی کم داری؟ اربعین تو راهه...حتی نمی دونم چی میخوام...دلم تنگه...فقط اینو میدونم... بخوان دعای فرج را بخوان دعای فرج را بخوان دعای فرج را بخوان دعای فرج را
ناگهان متوجه چند تار موى سفید در بین موهاى مادرش شد.
از مادرش پرسید: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفیده؟
مادرش گفت: هر وقت تو یک کار بد مىکنى و باعث ناراحتى من مىشوی، یکى از موهایم سفید مىشود.
دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا فهمیدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفید شده!
دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است و
بال و پر دارد
و عافیت بطلب که روزگار بسی
فتنه زیر سر دارد
که یوسف زهرا ز پشت پرده ی غیبت
به ما نظر دارد
به یاد خیمه ی سبز که آخرین گل سرخ
از همه خبر دارد
002
003
004
005
006
007
008
009
010
011
012
013
014
015
Design By :
TopBloger.com |