ارتباط دختر و پسر - یک نفس عمیــــــــــق EmamHadi
سفارش تبلیغ
صبا ویژن































یک نفس عمیــــــــــق

خلاف شرع نبود آری، ولی خلاف مروّت بود                   خلاف جوهره ی مردی، خلاف ذوق محبت بود

غرور حنجره اش را بغض شکست با قطراتی داغ      برای یک زن عاشق، این، چه غیر طعم خیانت بود؟

نفس کشید عمیق و تلخ...نه...یک تنفس مصنوعی      به روی گونه ی کم رنگش، چقدر ردّ رطوبت بود

و فکر کرد به لحظاتی که مثل بید دلش لرزید                  همینکه در گذر مردش برای حادثه فرصت بود

نشسته بود و حرز اشک گرفته بود سر راهش         بدون آنکه بداند مرد.. به شام شوم که دعوت بود؟

و صفرنُهصدوهفده...، خُب گرسنه نیستی؟ اما مرد   به سفره هوسی پنهان نشسته.. گرم صحبت بود

زن اینک از ته این جاده... نگاه خسته نمیگیرد          پر از حرارت یک تصمیم... که در مسیر مصیبت بود!

پروانه نجاتی

شعر زیبای پروانه نجاتی به نام صیغه ازدواج موقت طلاق خلاف شرع نبود آری، ولی خلاف مروّت بود                   خلاف جوهره ی مردی، خلاف ذوق محبت بود  غرور حنجره اش را بغض شکست با قطراتی داغ      برای یک زن عاشق، این، چه غیر طعم خیانت بود؟  نفس کشید عمیق و تلخ...نه...یک تنفس مصنوعی      به روی گونه ی کم رنگش، چقدر ردّ رطوبت بود  و فکر کرد به لحظاتی که مثل بید دلش لرزید                  همینکه در گذر مردش برای حادثه فرصت بود  نشسته بود و حرز اشک گرفته بود سر راهش         بدون آنکه بداند مرد.. به شام شوم که دعوت بود؟  و صفرنُهصدوهفده...، خُب گرسنه نیستی؟ اما مرد   به سفره هوسی پنهان نشسته.. گرم صحبت بود  زن اینک از ته این جاده... نگاه خسته نمیگیرد          پر از حرارت یک تصمیم... که در مصیر مصیبت بود!  پروانه نجاتی



نوشته شده در جمعه 90/9/11ساعت 8:18 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

*یادداشت برگزیده در پارسی نامه

__ : خانوم اجازه نمره انشای من کم است

__ : فاعل و فعل جمله چه درهم و برهم است

دختر صفت که جمع ندارد، ضمیر کو؟

این نمره مال این همه جملات مبهم است

"زن شرم خویش خورد" که معنی نمی دهد

در تو چقدر پایه ی دستور محکم است!

"کار و تلاش" مطلب بسیار ساده ای است

موضوع را چه دخل بهشت و جهنم است

اینجا نوشته ای که "سحر کار میفروخت

از کار کردنش دل ما غرق ماتم است"

"وقتی گرسنه است لبش سرخ میشود

یک کاروبار خوب برایش فراهم است"

کاروتلاش عار ندارد، چه شب! چه روز

این حرف های بی سروته! مال آدم است؟

دختر نشست و گفت که من راست گفته ام

__ : خانوم اجازه نمره انشای من کم است!

پروانه نجاتی

__ : خانوم اجازه نمره انشای من کم است  __ : فاعل و فعل جمله چه درهم و برهم است  دختر صفت که جمع ندارد، ضمیر کو؟  این نمره مال این همه جملات مبهم است  "زن شرم خویش خورد" که معنی نمی دهد  در تو چقدر پایه ی دستور محکم است!  "کار و تلاش" مطلب بسیار ساده ای است  موضوع را چه دخل بهشت و جهنم است  اینجا نوشته ای که "سحر کار میفروخت  از کار کردنش دل ما غرق ماتم است"  "وقتی گرسنه است لبش سرخ میشود  یک کاروبار خوب برایش فراهم است"  کاروتلاش عار ندارد، چه شب! چه روز  این حرف های بی سروته! مال آدم است؟  دختر نشست و گفت که من راست گفته ام  __ : خانوم اجازه نمره انشای من کم است!  پروانه نجاتی



نوشته شده در یکشنبه 90/8/15ساعت 11:53 صبح توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

کنوانسیون زنان(ص 99) ... زن در غرب (103) ... فمینسیم و جنبش زنان (112) ... زن در اسلام (130) ... قضاوت و حکومت زن (170) ... ارث (174) ...شهادت و دیه (177) ... نقصان عقل (180) ... تعدد زوجات (217) ... تنبیه زنان (237) ... کار در منزل (240) ... طلاق (243) ... اشتغال (270) ... همسران نمونه (293) ... تفاوت های زن و مرد (330) ... حجاب (246) ... حیا (363) ... ارتباط دختر و پسر (375) ... عرف برخورد (391) ... اقسام ارتباط (400) ... و نمونه های راستین زنان (428) دختران کتاب دکتر امیر حسین بانکی بهزاد دانشگر محمدرضا رضایتمند نویسنده انتشارات صدا و سیما جمهوری اسلامی ایران سروش چاپ ششماین اسم را حتما به خاطر داشته باشید:”دختران آفتاب”!

من که کِیف کردم. البته من این کتاب رو قبلا خوندم، ولی امروز که تو کتابخونم دیدمش و ورقی زدم تا ماجراش یادم بیاد، به نظرم اومد نویسنده در کارش خیلی موفق بود و واسه همین تصمیم گرفتم که اینجا معرفیش کنم که اگه نخوندین بخونین! و خوندن و دنبال کردن قسمتهای این رمان رو هم برای آقایون و هم خانمها مفید میدونم !!!

«… دختران آفتاب خواسته است که زن، منزلت و شخصیت وی را بشناساند به خودش، به مَردش، به جامعه اش و به تاریخ گذشته و آینده اش، همانگونه که هست و همانگونه که باید باشد و همینگونه است که همسفران خویش را از طفیلی وجود مرد بودن عبور میدهد، از عین مرد بودن می گذراند و به انسانی می رساند که در عین زن بودن، هیچ از مراتب و کمالات انسانی کم ندارد. همسفران دختران آفتاب به سرمنزل تفکری می رسند که انسان را می بیند و اعتبار میبخشد، خواه زن باشد خواه مرد. تفکری که حجاب و غبار شبهه ها، تلالو انوار بی بدیلش را کور سویی خواسته است و چون این غبار، برای همسفران دختران آفتاب فرومی نشیند، تلالو آن انوار، آنها را به خانواده و اجتماع می برد. شرافت مادری را درخانواده ای که پایه و اساس انسان سازی است به آنها یادآوری می کند، نقش های اجتماعی و لوازم آن چون روابط زن و مرد، پوشش و حجاب، حیا و غیرت را توضیح می دهد. سرمنزل مقصود دختران آفتاب، دامن پر مهر و محبت مادری است که سرچشمه همه خوبیها و نیکیها است. مادری که فاطمه خوبیهاست و زهره روشنائیها …»

در این رمان به زیبایی و در سبک و شیوه داستانی به بسیاری از پرسش های مطرح درباره نقش اجتماعی زن و لوازم و پیامدهای آن اشاره شده است. خواننده در لابلای رمان پاسخ شبهات و پرسش های خود را در مسایلی چون : کنوانسیون زنان(ص 99) ... زن در غرب (ص 103) ... فمینسیم و جنبش زنان (ص 112) ... زن در اسلام (ص 130) ... قضاوت و حکومت زن (ص 170) ... ارث (ص 174) ...شهادت و دیه (ص 177) ... نقصان عقل (ص 180) ... تعدد زوجات (ص 217) ... تنبیه زنان (ص 237) ... کار در منزل (ص 240) ... طلاق (ص 243) ... اشتغال (ص 270) ... همسران نمونه (ص 293) ... تفاوت های زن و مرد (ص 330) ... حجاب (ص 246) ... حیا (ص 363) ... ارتباط دختر و پسر (ص 375) ... عرف برخورد (ص 391) ... اقسام ارتباط (ص 400) ... و نمونه های راستین زنان (ص 428) را می یابد بدون آن که از اصل داستان و قصه دور و به آهنگ آن آسیبی برسد.

برشی از کتاب!   کلیک رنجه بفرمایید:   ادامه مطلب...


نوشته شده در دوشنبه 90/3/9ساعت 3:42 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

001
002
003
004
005
006
007
008
009
010
011
012
013
014
015

آخرین مطالب

پرنسس کوچولوی صورتی من
مینویسم برای قاصدکم...
چ حس خوبیه... حس مادر شدن...
...... 92.8.29 ......
یه خورجین حرف دل! + سینماگراف های زیبا
کافی است انار دلت ترک بخورد ...
[عناوین آرشیوشده]

Design By : TopBloger.com